- ارث بردن
- وارث شدن میراث بردن ارث کسی را صاحب شدن
معنی ارث بردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ارث بردن
- Inherit
- ارث بردن
- наследовать
- ارث بردن
- успадковувати
- ارث بردن
- dziedziczyć
- ارث بردن
- herdar
- ارث بردن
- ereditare
- ارث بردن
- heredar
- ارث بردن
- hériter
- ارث بردن
- รับมรดก
- ارث بردن
- mewarisi
- ارث بردن
- ديكتاتوريٌّ
- ارث بردن
- वारिस होना
- ارث بردن
- miras almak
- ارث بردن
- kurithi
- ارث بردن
- উত্তরাধিকারী হওয়া
- ارث بردن
- وراثت میں آنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاداش یافتن
تاثیر بجای نهادن کارگر شدن موء ثر گردیدن
هناییدن
منتقل ساختن
بلعیدن
حمل کردن بار بار را از جایی بجایی نقل کردن، رنج کشیدن تحمل مشقت کردن
برفتار آوردن، تحریک کردن، همراهی کردن، فهمیدن (مطلبی و مانند آن را)
پیروز شدن در مسابقه یا شرط و قمار
پایین بردن، به پایین بردن، بلعیدن، غرق کردن
بردن بار از جایی به جای دیگر، به پشت کشیدن بار
دست کودک یا شخص بیمار و علیل را گرفتن و او را گردش دادن، کودک را در بغل گرفتن و گردش دادن، به رفتار در آوردن، راه جستن و راه یافتن و پی بردن به جایی یا چیزی
پیش بردن، جلو بردن، کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان رساندن